گل پسر های فاطمه (س)
معراج شهدا - پادگان شهید محمودوند
*******
خانه پیر زن ته کوچه
پشت یک تیر برق چوبی بود
پشت فریاد های گل کوچک
واقعا روزهای خوبی بود
پیر زن هر دوشنبه بعد از ظهر
منتظر بود در زدن ها را
دم در می نشست و با لبخند
جفت می کرد آمدن ها را
روضه خوان محله می آمد
میرزا با دوچرخه آهسته
مثل هر هفته باز خیلی دیر
مثل هر هفته سینه اش خسته
"ای شه تشنه لب سلام علیک "
ای شه تشنه لب . . . چه آوازی
زیر و بم های گوشه ء دشتی
شعر های وصال شیرازی
می نشستیم گوشه ء مجلس
با همان شور و اشتیاقی که. . .
چقدر خوب یاد من مانده
در و دیوار آن اتاقی که -
یک طرف جمله ء "خوش آمده اید به عزای حسین بر دیوار"
آن طرف عکس کعبه می گردد
دور تا دور این اتاق انگار
گوشه گوشه چه محشری بر پاست
توی این خانه ء چهل متری
گوش کن ! دم گرفته با گریه
به سر و سینه میزند کتری
عطر پر رنگ چایی روضه
زیر و رو کرده خانه ء او را
چقدر ناگهان هوس کردم
طعم آن چای قند پهلو را
تا که یک روز در حوالی مهر
روی آن برگ های رنگارنگ
با تمام وجود راهی کرد
پسری را که بر نگشت از جنگ
هی دوشنبه دوشنبه رد شد و باز
پستچی نامه از عزیز نداشت
کاشکی آن دوشنبه ء آخر
روضه ء میرزا گریز نداشت
پیر زن قطره قطره باران شد
کمی از خاک کربلا در مشت
السلام علیک گفت و سپس
روضه ء قتلگاه او را کشت . . .
- ۹۳/۰۱/۱۶