نفهمیدن مطالب زیر کار هر کسی نیست !!!
نفهمیدن مطالب زیر کار هر کسی نیست؟؟؟
لطفا کلیک رنجه بفرمایید به ادامه مطلب . . .
بر گرفته از وبسایت (صــاد)
۱- موجود زنده ، موجودی است که سلول های بدنش زنده است و سلول های بدن تا موقعی زنده اند که تغذیه شوند و موقعی تغذیه می شوند که آن موجود زنده غذا بخورد .
ولی یک موجود زنده قبل از این ها اگر « روح » نداشته باشد اصلاً موجود زنده نیست . موجود مرده هم نیست و موجود بی جان است . چون موجود مرده یعنی موجودی که قبلاً زنده بوده و بعداً مرده !
۲- وقتی یک مسافرت می خواهی بروی ، قبل از آن کلی اطلاعات راجع به راه و بین راه و مقصد و محل اقامت و این جور چیزها کسب می کنی و بعد حرکت می کنی . بعضی هایش را هم توی راه می پرسی و پیش می روی . یعنی یک مشت « داده » دریافت می کنی و با این « دانستنی » ها راه را می روی تا به مقصودهایت برسی .
اگر این کار را نکنی چه می شود ؟ می روی گُم و گور می شوی ! توی راه هی گیج می زنی و یک تصمیماتی می گیری که بعداً سرت را به چپ و راست تکان می دهی و می گویی فلان جا اشتباه کردم . فلان راه را اشتباه رفتم . و هزار جور پشیمانی دیگر…
۳- برو درس بخوان ، مدرک بگیر ، بعد کار پیدا کن ، بعد از آن هم صبح بلند شو صبحانه بخور و برو سر کار ، ظهر بیا خانه نهار بخور و بخواب ، عصر تا شب هم برو پی عشق و حال ، بعد هم شام بخور و بخواب . صبح بلند شو صبحانه بخور و برو سر کار ، ظهر…
ازدواج کن ، بچه دار شو ، صبح ها بلند شو صبحانه بخور و برو سر کار ، ظهر بیا خانه نهار بخور و بخواب ، عصر ها با خانواده برو بیرون و . . .
فردا ، پس فردا ، همین طور تا…بالاخره بمیری . تو قطعاً خواهی مُرد ، شک نکن !
۴- هی بنشین این ور و آن ور لاف سخن بزن ، بدون آن که پُر باشی از دانستنی ها . هر جا بحث های اجتماعی ، دینی ، سیاسی پیش می آید و تو می خواهی داخل در این مباحث شوی ، می بینی هیچ چیز نداری . آخرش می نشینی به حرافی . و گفت : « پسته ی بی مغز چون لب وا کند رسوا شود ! »
حالا این ها به هم چه ربطی داشت ؟
ببین عزیز ! می خواهی « کتاب » نخوانی نخوان . کسی که مجبورت نکرده . به من نگو که تو هم داری حرف های کلیشه ای و تکراری می زنی .
قبول ، ولی حضرت ضد کلیشه ! حقیقت که تغییر نمی کند ، چه ما از آن بدمان بیاید ، چه نیاید . این را بدان که زندگی یعنی این که حرکت در یک « راه » برای رسیدن به مقصود ها و مقصد . برای حرکت رو به رشد و متعالی در این راه باید بصیرت داشته باشی ، سطح فکرت بالا باشد و از این جور حرف ها !
از مهم ترین ابزارها برای بصیرت یافتن و بالا بردن سطح فکر و دانسته ها ، کتاب خواندن است و هیچ چیز هم جای آن را نمی گیرد . بی خودی هم تلاش نکن . بدون کتاب خواندن توی این « راه » مشکل پیدا می کنی عزیز من . مطمئن باش ! ( مراجعه کن به مورد ۲ )
وقتی دنبال بصیرت باشی ، دنبال بالا بردن سطح فکرت باشی ، دیگر گرفتار روزمره گی نمی شوی ( مراجعه کن به مورد ۳ ) .
پسته ی بی مغز هم نمی شوی ( مورد ۴ ) .
و آخرش هم می خواهم یک حرف کلیشه ای دیگر بزنم و خیلی هم خوب است که می خواهم این کار را بکنم !
آن هم این که ، زندگی یعنی « زنده گی » نه « مرده گی » .تو اگر غذا نخوری می میری . جسم یک غذا دارد ، روح هم یک غذا ، آقا و خانم موجود زنده ! ( مورد ۱ )
می خواهم بگویم که…( البته بقیه ی این متن از بس کلیشه شده قابل نوشتن نیست ! )
. . .
شاید بخواهی بپرسی که خب ، آقای توصیه ! من می خواهم بخوانم ، ولی حوصله مطالعه ندارم . کو راهش ؟
من هم می گویم همه از داستان خواندن خوششان می آید . برو از اهلش بپرس که چه داستان هایی بخوانی که بهترین هست و جذاب ترین ، بنشین و آن ها را بخوان . می توانی از کم حجم ترین هایش شروع کنی که بهت بچسبد ، بعد یواش یواش بروی سراغ حجیم ها .
وقتی داستان خوان شدی ، یواش یواش برو سراغ موضوعاتی که دوست داری . مثلاً اگر فکر می کنی به تاریخ علاقه داری ، برو کتب تاریخی جذاب بخوان . یا اگر دینی ، همین طور .
خلاصه برو جلو ، این جاها نمان . تو خیلی بزرگی . یعنی شأنت بالاتر از این حرف هاست . این پائین مائین ها خبری نیست داداش . برو بالا . . .
خواجه عبدالله انصاری