
خواهر شهید دل شکسته و چشم انتظار ، برادر شهید مفقود الاثر خودرا در خواب می بیند واو به خواهر می گوید نمی خواهی مرا ببینی ، من که برای دیدار شما آمده ام . خواهر می گوید کی ، شهید به او می گوید در پارک نهج البلاغه سه شهید دفن کرده اند .قبر وسطی مربوط به من است. خواهر از خواب بلند می شود و تعجب می کند که این چه خوابی است که بعد از ۲۷ سال برادر شهیدش به خواب او می آید .
در شب بعد مجددا" شهیدملاحسنی به خواب خواهرش می آید و می گوید نمی خواهی مرا ببینی، من منتظرت هستم و مشخصات جنازه بی سرقبر وسط را به او می دهد.
خواهر شهید صبح اقدام به پرس وجو می کند ومطلب را با سپاه پاسداران درمیان می گذارد و پس از بررسی و تحقیق از همرزمان آن شهید ، معلوم می شود که یکی از سه مزار شهیدان گمنام مدفون دربوستان نهج البلاغه تهران متعلق به بسیجی شهید"حمید رضا ملاحسنی" است.