مــــــــــردان آســــــــــــمانی

دست نوشت :

 مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُم مَّن قَضَ

 نَحْبَهُ وَمِنْهُممَّن یَنتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِیلًا (احزاب / 23)

من کجا و تو کجا که شنیدم قطرات خونت با خاکهای شلمچه یا طلایئه یا شاید با آب های اروند همراه شد تا من را که بعد از سالها

به یاد تو افتادم هشدار دهد و کسی از درونم فریاد بزند که :

هـــای !!! میدانی فاصله خونی که در رگ توست با آن قطرات خون چیست؟

من کجا و تو کجا !که شنیدم چقدر راحت چشمت را به زرق و برق و چراغهای شهر بستی!

چراغهای چشمک زنی که مردمش را از نگاه به آسمان باز می داشت و تو اما دنبال ستاره ها بودی همین شد که خودت هم یکی از این ستاره های آسمان شدی . . . 

من کجا و تو کجا !که شاید در یک لحظه ملکوتی به قشنگی تمام عمر آدم ها کوله بار گناهانت را زمین گذاشتی

و قنوت گرفتی ،سجده کردی،سجده ی شکر یا توبه ، نمی دانم ،هر چه بود در یک لحظه عهدی بستی و تمام شد

و همه چیز از همین یک لحظه شروع می شود ،لحظاتی که شاید یک چشم بر هم زدن بیشتر طول نکشد ، اما چشمه ای در قلب آدم ها می جوشانند که سعادت عمری را رقم میزند، لحظه ای که میثاق میبندی ، همان باشی که او می خواهد . . . 

تو می دانی که در این زرق و برق شهر ها پیمودنه راه آسمان چقدر سخت است .

همراهیم کن . . . 

تا شاید من هم به آسمانی ها بپیوندم . . . 

تا شاید من هم یکی از آنهایی باشم که امام عصر (عج) برای خودش انتخاب می کند . . . 

تا شاید من هم مثل تو پرواز کنم . . .  

جمهوری اسلامی ایران - فارس - شیراز - پیکر مطهر شهدای گمنام - 93/2/11